نقد و بررسی اسمارتیز ام اند امز مقدار 50 گرم
پیدا کردن ارزان ترین قیمت اسمارتیز ام اند امز مقدار 50 گرم در میان فروشگاه های اینترنتی ایران، همچین می توانید نقد و بررسی اسمارتیز ام اند امز مقدار 50 گرم و مقایسه با سایر محصولات مطالعه کنید، محصولات فروشگاه TND را با سایر فروشگاه های مقایسه کرده و از کد تخفیف استفاده کنید.
فروشگاه TND را در تیاندا می توانید بررسی کنید. در قسمت پروفایل فروشگاه TND، می توانید از تخفیف و حراج روزانه TND با خبر بشوید. همچنین کد تخفیف TND پیدا کنید و از کوپن تخفیف TND در خرید خود استفاده کنید.
خرید اینترنتی %%title%% با قیمت ارزان از فروشگاه آنلاین تیاندا. جدیدترین مدلهای %%primary_category%% %%title%% با بهترین قیمت در تیانداColor | آبی, زرد, قرمز |
کازابلانکا فیلمی است که بیشتر به عنوان یک اثر عشقی شناخته شده. کارگردانش مایکل کورتیز از کارگردانهای حرفهای هالیوود است که پیش از این فیلم کارنامهی پرشماری دارد. فیلمنامهی کازابلانکا بر اساس نمایشنامهای به قلم ماری برنت و جون آلیسون نوشته شده است. فیلم در سالهای جنگ جهانی دوم و پیش از ورود آمریکا به جنگ ساخته شده، به آسانی به عنوان نوعی زمینهچینی برای ورود آمریکا به جنگ قابلتفسیر است و به عبارتی معنی سیاسی آشکاری در مناسبات قدرتهای بزرگ در آن مقطع تاریخی دارد. ریک قهرمان فیلم مردی است کارآمد، عاشقپیشه، با این اعتقاد که کاری به کار کسی ندارد و نسبت به آرمانهای سیاسی و اجتماعی بزرگ بیتفاوت است، اما هم او در پایان احساس مسئولیت میکند به مبارز مجار که در عین حال رقیب عشقی او هم هست، کمک کند و او را از مهلکه میرهاند، هرچند به این وسیله محبوب خود را هم برای همیشه از دست میدهد.
_کیکومیلانواین محصول و دارن?(لیلیوم گالری انلاین شاپ معتبریه برای بچه هایی ک دنبال انلاین شاپ معتبر میگشتن اکثر محصولاتشم موجود درایرانه) بچه ها حدود قیمتشم 175تومنه ک البته خیلی براتون میمونه
من با تلقی چنین فیلمی به مثابه یک متن فلسفی، که تلویحاً به معنی تلقی مایکل کورتیز به مثابه یک فیلسوف است، مشکل جدی دارم. با تفسیر فلسفی چنین فیلمی و بسیاری از فیلمهای دیگر مشکلی نیست. اما نه تنها فیلم، بلکه هر پدیدهی دیگری را هم تا دلتان بخواهد میتوان تفسیر فلسفی کرد، نگاههای فلسفی و ایدئولوژیک نهفته در بطن آن، موقعیتها و شخصیتهای آن، را که میتوانند فارغ از تواناییهای اندیشگی فیلمساز در فیلم موجود باشند آشکار و تحلیل کرد و اندیشهها و ایدئولوژیها پنهان در زیر آنها را آشکار نمود. کما این که دربارهی رمانها هم میتوان همین کار را کرد. اما این کار، یعنی نگاه فلسفی نگرنده، آن پدیده یا فیلم یا رمان را تبدیل به اثر یا متنی فلسفی نمیکند. این مشکل که درباره فیلم مضاعف است، چرا که فیلم اساساً از زبان و مفاهیم ساخته نشده، در حالی که آثار فلسفی برساخته از مفاهیمی هستند که در زبان متجلی میشوند. صالح نجفی خود متوجه این تناقض هست و در ص ۳۲ کتاب به آن میپردازد:
@lilium_galleryوقتی اخیرا کتاب را دوباره خواندم، این قسمت که همیشه من را هیجانزده میکرد، حتی باری قویتر داشت. توصیف روشن وولف از یک کلانشهر شلوغ، درست حالا، زمانی که خیابانهای شهرهای خودمان خالی است، گویی از یک رمان خیالی است. با این حال شوق زندگی کلاریسا با حس ترسی پنهان آمیخته است: «او همواره این احساس را داشت که زندگی کردن حتی یک روز هم، بسیار بسیار خطرناک است.»
هایلایترروولف تجارب شخصی فراوانی با آنفولانزا داشت. مادرش در اثر نارسایی قلبی ناشی از آنفولانزا در سال ۱۸۹۵ درگذشت، مصیبتی که اولین شکستهای بیشمار عصبی وولف را به وجود آورد. وولف خودش بین سالهای ۱۹۱۶ تا ۱۹۲۵ با چندین بیماری جدی روبرو شد که مجبورش کرد مدت طولانی بستری شود. آنفولانزا دقیقاً مثل قلب کلاریسا، بر قلب او نیز تاثیر گذاشت و ممکن است در بدتر شدن سلامت روانی او در این دوره نقش داشته باشد. او در سال ۱۹۲۲ به توصیه پزشکش جورج سیوج (الهامبخش کاراکتر سر ویلیام برادشاو در خانم دلووی) سه تا از دندانهایش را برای پیشگیری از عفونتهای بعدی کشید.
و البته شمارو دعوت میکنم ب دیدن هایلایترای قشنگم:??باشد ک انرژی بگیریدمن ارتباط این موضوع را با پیام عمیقاً مارکسیستی فیلم درک نمیکنم. آیا نشان دادن اینکه گذشتهی آدمها آنها را رها نمیکند پیامی مارکسیستی در خود دارد. دلیل دوم این است که «بدهبستانهای خصوصی شخصیتها در چارچوب اخلاقیات بورژوایی اتفاق میافتد، … » خب این هم که باید باعث شود پیام فیلم غیرمارکسیستی شود تا عمیقاً مارکسیستی، چرا که فیلم هیچ موضع انتقادی نسبت به این امر ندارد و آن را بدیهی میگیرد.
KILLAWATT7l01 شماره و رنگ e321b precious petals رنگ بژ طلایی از اونجا ک دوروزه نصفیتون خسته این و نصفیتون بی حوصله و اینستام با من چپ پیگمنت و رنگهدیش خیلی عالیه ?? اول پکیج ر ببین چقد لوکسه بعدشم دوتا رنگ داره ینی دراصل طلاییه ولی وسطش نقره ایه همون طور ک تو عکس معلومه هم پیگمنتش قشنگه هم رنگاش ک تو عکس نیس یادم رفته بذارمش??? یکی از هایلایترایی ک خودم عاشقشم و بنظرم تو حدود قیمت متوسطه و کلی ارزش خرید داره هایلایتر وت اند وایلده گلیکولیک اسید4%داره که یه لایه برداری کوچیکی انجام میده که همین لایه برداری باعث جوان تر شدن پوست میشه برای برجسته کردن استخوان گونه،روی بینی،بالای لب بهترین گزینس از لاین سیسیلین _فنتی_بیوتی در کنارش آلوئه ورا داره که نذاره پوست ملتهب بشه و درواقع باعث ریلکس شدن پوست میشهدر همین صفحه، نویسنده فیلم به مثابه فلسفه را به آثار فیلمسازان مولف ارتباط داده، که این هم تناقض آشکار است، چرا که که مایکل کورتیز، کارگردان کازابلانکا عموماً فیلمسازی مولفی به حساب نمیآید.
اوتکا مینویسد در حالی که مردم عادت داشتند مرگهای جنگ را ایثارگرانه و قهرمانانه بدانند، پاندمی جلوه مرگ به عنوان یک فداکاری معنادار را زدود. «مرگ در نبرد میتواند شجاعانه به نظر برسد»، اما «چیزی تحقیرآمیز در مورد مرگ بر اثر آنفولانزا در زمان جنگ وجود داشت.» برای نویسندهها نیز «نوشتن در مورد آنفولانزا نقض وفاداری و میهنپرستی و طفره رفتن از مسئلهای مهمتر برداشت میشد، بنابراین نمایش آن زیرزمینی شد» تمایز بین جنگ و آنفولانزا جنسیتی نیز بود. باز بنا بر نقل اوتکا «در ۱۹۱۸ زنان نیز به اندازه مردان در معرض خطر شدید بودند و فضای خانگی همانند خطوط مقدم مرگبار شد. جنگ با همه مرگهای مردانهاش تبدیل به قصه شد و پاندمی با قربانیان زن و مردی که از پای درآمدند یک سرانجام توخالی بود.»
هایلایتر پودری مگاگلو وت اند وایلد _و قشنگ ترینشون وت اند وایلد _سرم کوچک کننده منافذ باز که ادعاش اینه هم باعث کوچیک تر شدن منافذ باز میشه هم برای چروک های ریز و خطوط صورت خوبه ??خواندن خانم دلووی به عنوان (حداقل در بخشی) «رمانی اختصاص داده شده به آنفولانزا»، باعث میشود لذت کلاریسا در پیمودن شهر به شکلی جدید دیده شود. بنابراین خواندن آن در میان پاندمی خودمان، ما را به مناظر شلوغ شهری که موقتاً بسته شدهاند و وولف در سراسر کتابش با عشق توصیف کرده، میبرد. لندن برای کلاریسا زنده به «شور زندگی الهی» است: تراکم جمعیت و شلوغی آن (دقیقا همان چیزی که در ۱۹۱۸ آن را مرگبار کرد) را نشانههای زندگی میدید.» در چشمان مردم، در تاب خوردن و رفتن، در پا بر زمین کشیدن، در سنگین قدم برداشتن، در غوغا و خروش، کالسکهها، ماشینها، اتوبوسها، ونها، ساندویچفروشها که میان مردم میخزند و پس و پیش میشوند، دستههای موسیقی بادی، ارگهای دستی، در پیروزی و جرنگ جرنگ و آواز بلند و شگفت هواپیمایی که بالای سر در پرواز است: اینها چیزهایی بود که کلاریسا دوست میداشت. زندگی، لندن، این لحظه در ماه ژوئن.
_طی استفادش حتما باید ضدافتاب استفاده بشه? و شب ها هم بهتره استفاده بشه حجمش30میل بود و قیمتش 200تومن بافتش حالت ژل سرمه و خیلی سبکه و باعث جوش هم نشد اسمارتیز اسمیه که نستله به دراژه شکلاتیه خودش میگه بچه ها یادتون نره پست هارو لایک کنید ان شالله کلی پست جدید و عالی قراره ب زودی بیاد رو پیج ..بععععله هایلایترر از اون چیزایی بود که همیشه تو پیج در خواست داره بخصوص برا فصلی ک آفتاب داره این یه دونه جیگر به تنهایی کلی روی پوستمون خودشو نشون میده ???????? اینم دوتا رنگ داره ک یکیش شاینی تره و پیشگمنتش بیشتره ب اسم های mean money. و hu$tlia baby ? شما کدوم اسمارتیز یا دراژه شکلاتی رو دوست دارید؟
حقیقتاً؟ اندیشهی فیلم به مثابه فلسفه که مثل همهی اندیشههای نظری دربارهی سینما از نظریهپردازی غربیها دربارهی سینما گرفته شده است، یکی دو دهه است در آنجا دقیقاً با همین ادعا مطرح شده است. منظور از این اصطلاح البته اندیشهها و تاملات فلسفی دربارهی سینما نیست، تفسیر فلسفی فیلمها هم نیست، بلکه تلقی هر فیلم به مثابه یک اثر فلسفیست. مجموعهی حاضر دقیقاً با چنین مدعایی وارد میدان شده و جذابیتش هم بابت همین امر است. در این نوشته من ابتدا کوشیدهام با تکیه بر بخشهایی از کتاب توضیحات نویسنده را دربارهی مفهوم فیلم به مثابه فلسفه بیشتر باز کنم و بعد ببینم در کاربست این نظریه دربارهی فیلمی مثل کازابلانکا (مایکل کورتیز، ۱۹۴۲)که بیشتر خوانندگان این نوشته به احتمال زیاد با آن آشنایی دارند، این نگرش چه ثمری داده است.
گمانم این مورد آخر با این واقعیت که متنهای حاضر پیادهشدهی سخنرانیها / کلاسهای صالح نجفی هستند، بیتاثیر نبوده است. به هر رو، برای داوری دربارهی آن چه گفتم خواننده را دعوت میکنم به خواندن کتاب و دقتنظر در بحثهای آن در اثبات این که فیلمها متنهای فلسفیاند و کازابلانکا پیامی عمیقاً مارکسیستی دارد. این کتاب و بحثهای صالح نجفی دربارهی دیگر فیلمهایی که در این مجموعه به آنها پرداخته است، این حسن را دارند که متنهای اریژینالاند، کوششهای نویسندهای ایرانی هستند برای کاربست یک نظریه سینمایی و از این منظر مسلماً ارزشمندند.
تو این سوپرریویو با آشکین رفتیم یه نمونه خارجی رو با دونمونه ایرانی مقایسه کنیم هایلایتر کیکومیلانو فنتی بیوتی گابرینی اسنس مگاگلو وت اند وایلد هایلایترسان دیپ اناستازیا SUNDIPPEDاما غریب است که نویسنده در ص ۴۹ از پیام عمیقاً مارکسیستی فیلم صحبت میکند. نخستین دلیل او این است که در این فیلم با آدمهایی سروکار داریم که گذشتهشان آنها را دنبال میکند. نجفی میگوید
پاندمی ۱۹۱۸ کمتر از انتظار معمول از واقعهای که بر اساس برخی آمارها بیش از پنج درصد جمعیت جهان را از بین برد، در ادبیات و فرهنگ ردپا به جا گذاشته است. این مسئله تا حدی به این دلیل است که در سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۱۹ اتفاق افتاد؛ یعنی درست زمانی که جنگ جهانی اول رو به پایان بود و تحت الشعاع آن قرار گفت. اوتکا مینویسد: «میلیونها کشته بر اثر آنفولانزا، آنطور که تاریخ با تلفات جنگی برخورد میکند به حساب نمیآمد و نمیآید.» حتی در آن زمان، ضعف پوشش خبری مربوط به پاندمی نسبت به جنگ وجود داشت و حافظه تاریخی بر این شکاف بین بازنمایی دو واقعه افزوده است.
Sicilian notes Gold pantelleria 01
خیلی عجیب است که تعداد زیادی از مردم در بحبوحه این بحران خاص به خانم دلووی ویرجینیا وولف رسیدهاند و نه به این دلیل که صفحات آغازین این رمان احتمالا نشاطآورترین نمونه در بین آثار غربی است. خانم دلووی همانطور که صبحش را در تلاش برای آماده کردن خانه برای مهمانی عصرش شروع میکرد، اندیشید: «چه تفریحی! چه کیفی!» درست زمانی که معمولیترین کارهای ما مثل خرید و پیادهروی بااهمیت و موضوع مرگ و زندگی به نظر میرسد، دیدگاه کلاریسا در مورد خرید روزمره به عنوان یک ماجراجویی پرمخاطره و با روشی عجیب و غریب طنین انداز شده است. حالا همه ما خانم دلووی هستیم.
اما بیایید حالا این بحث فیلم به مثابه فلسفه را کنار بگذاریم. خودمان را زیاد درگیر این بحث نکنیم که فیلمها متون فلسفی میتوانند قلمداد شوند یا خیر و این که فیلم دیدن اصولاً مثل ورق زدن یک متن فلسفی هست یا نه. در این صورت خواننده نکات جالبی در کتاب خواهد یافت. تفسیرهایی که فیلم را به مناسبات قدرتهای بزرگ در موقعیت تاریخی معین ربط میدهند، این که عشق رمانتیک و اخلاق بورژوایی چارچوب ارجاع و پیشفرض فیلم هستند و کلبیمسلکی ( cynicism ) ریک (شخصیت اصلی فیلم با بازی همفری بوگارت) و ترکیب آن با نوعی احساساتگرایی و اخلاقگرایی از او یک قهرمان آمریکایی نمونهوار میسازند. شباهت او به قهرمان وسترن که امور دیگران را با مهارت تمام سامان میدهد و خودش آخر تنها رها میشود.
آیا فیلمها آثار فلسفیاند؟ سلام سلاممممم چطورین خوشگلا چ خبرا لایک یادتون نره عاقانویسنده: ایوان کیندلی Evan Kindley مترجم: سعیده شهسواری
@lilium_gallery هایلایتر پودری مگاگلو وت اند وایلد بافتش مخملی و پودریه ?این مقاله را به زبان انگلیسی در Why Anxious Readers Under Quarantine Turn to “Mrs. Dalloway” در نیویورکر میتوانید بخوانید.
بافتش مخملی و پودریه ?در مجموعهی «فیلم به مثابه فلسفه» به دنبال بیان نظریههای مختلف فلسفی دربارهی فیلم نیستیم، بلکه بیشتر در نظر داریم هر فیلمی را میبینیم یا به تعبیری هر فیلمی را که میخوانیم، به صورت یک متن فلسفی ورق بزنیم. در این جا فیلمها را متنی فلسفی قلمداد میکنیم. مواجههای که متفاوت از نقد فیلم عمل میکند.
پیگمنت و رنگهدیش خیلی عالیه ?? کدوماتون پوستتون منفذ باز داره لطفا عادات مراقبت پوستیتونم بنویسین ک مثلا خودتون علتشو میدونین زیاد کرمپودر میزنین یا و.. سوالاتونو جواب میدم که 4 رنگ برنزی،کهربایی،سنگ مروارید نما،و تابستان داره هر کدومش ب تنهایی خوشرنگن و پیگمنت خوبی دارن قیمتش45$? چرا خوانندگان مضطرب در قرنطینه به «خانم دلووی» تمایل پیدا کردهاند؟ که این یه رنگ طلاییه ک شماره07 هم پیگمنتتش خوبه هم رنگش البته من طلایی خیلی دوسندارم و ترجیحم ب نقره ایه? اسمارتیزکازابلانکا دومین کتاب از مجموعهی کتابهای کوچکی است که انتشارات لگا تحت عنوان «فیلم به مثابه فلسفه» منتشر کرده است. کتاب اول از این مجموعه به تمثیل غار افلاطون و ارتباط آن با سینما اختصاص دارد و کتابهای بعدی هریک به یک فیلم اختصاص یافته است: کازابلانکا، پرسونا، همشهری کین، آنی هال، سال گذشته در مارین باد، حرکت اشتباه، ماگنولیا، راشومون، کپی برابر اصل. اینها یک جور تکنگاری فیلم هستند که به گفتهی مقدمهی نویسنده، اساسشان جلساتی هستند که در یک گالری برگزار شدهاند. اما بنا بر آن چه پشت جلد کتاب نوشته شده، ناشر یا نویسنده مدعی است که اینها «نقد فیلم» نیستند، بلکه:
واقعا جای یه محصول برای منافذ توی پیجم خالی بود ??البته خب چون خودم منافذ باز و تو دید نداشتم هیچوقت چیزی تست نکردم تااینکه متوجه شدم باید مامانم امتحانش کنه چون منافذ باز داره و خیلی هم تو دید و این مدت مامانم کاملا شاهد کوچیک ترشدن این منافذ میشد اما روی خطوط صورت اثر خاصی نداشت اما برای منافذ بنظرم ارزششو داشت و خودشم میگ خیلی کمتر شدن Megaglo hilighterدر روزهای اول دستور «در خانه بمانید» در پی بیماری همهگیر کرونا، تغییرات اضطرابآلودی در یکی از مشهورترین سرآغازهای ادبیات انگلیس در توییتر سربرآورد. ۱۶ مارس: «خانم دَلُووی گفت او خودش دستگیره درها را ضدعفونی میکند.» ۱۹ مارس: «خانم دلووی گفت او خودش ضدعفونیکننده را میخرد.» ۲۳ مارس: «خانم دلووی گفت او خودش ویروس را میگیرد.» (این توییت همراه با یک عکس از یک بازار گل شلوغ در شرق لندن بود). ۲۴ مارس: «خانم دلووی گفت او خودش عکس گلها را اسکرول میکند.» ۳۱ مارس: «خانم دلووی گفت که گلها را تحویل خواهد داد چون نیاز غیرضروری بودند، ولی مطمئناً حداقل ۳۰ درصد به پیک انعام خواهد داد.» ۳ آوریل: «خانم دلووی گفت او خودش خرید اینترنتی مواد غذایی را انجام خواهد داد.» ۵ آوریل: «خانم دلووی گفت او خودش ماسک درست میکند.»
… فلسفه یک فعالیت شناختی (cognitive) است. فعالیتی که در زبان مستدل پیش میرود و از طریق کلمات و منطق کار میکند. در حالی که فیلمها از کلمات مکتوب ساخته نشدهاند، بلکه معمولاً مجموعهی در هم تافتهای از صداها و تصاویرند و منظور از صداها یعنی هر آن چه در فیلم میشنویم، از جمله زبان شفاهی و حرف زدن شخصیتها با یکدیگر. ….. پس معضل فلسفی، یا معضل فکر کردن به فیلم به مثابه فلسفه این است که مخاطب را از ابتدا درگیر تنشی میکند بین فعالیت شناختیای که ماده کارش کلمات و زبان مستدل است و مدیومی که از طریق صداها یا تصویرهایی کار میکند که بخش عمدهای از آنها غیرزبانیاند.
شماره و رنگ e321b precious petals رنگ بژ طلاییمن در جستوجوی این پرسش که چطور میتوان یک فیلم را متنی فلسفی تلقی کرد، در این کتاب کوچک، که بخش قابلتوجهی از آن به تبیین همین ایده اختصاص یافته، چیزی نیافتم. جستوجو و بازگفت و تفسیر و دیگر روشهایی که در متن به آنها اشاره شده، چنین ادعایی را ثابت نمیکند. بیشتر کسانی که به تحلیل و تفسیر فیلمها پرداختهاند بدون این که فیلمها را آثار فلسفی بدانند، از همین روشها استفاده کردهاند.
تجربه ما:ما اینو رو پوست مامانم تست انجام دادیم اینو بگم که برای نتیجه گرفتن بهتره یه مدت میکاپ نکنین و کرمپودر استفاده نکنین یه روتین مراقبتی صحیح داشته باشین?? که شامل شوینده،تونر مناسب پوست،ابرسان و مرطوب کننده و ضدافتاب بیرنگ باشه یعنی بقیه نکات رو رعایت کنید این هشتگ#فایی_منافذ رو بخونیداین محصول از سری گلایکولیک اسید برند نیپ اندفب هس (قبلش ریویوهاشو خوندم درصد رضایتش خیلی بالابود) هایلایتر پودری مگاگلو وت اند وایلد Megaglo hilighter
وولف مثل هرکس دیگری اثرات بلند مدت ویروسها را که میتوانند به بدن و جامعه آسیب بزنند میدانست. اما همچنین میدانست که همه قادر به صحبت کردن از آن یا خواهان شنیدن درباره آن نیستند. وولف در مقاله خود «در باب بیمار بودن» در سال ۱۹۲۶ نوشت: «انتظار میرفت رمانها به آنفولانزا اختصاص داده شوند.»
… این پیام دقیقاً مارکسیستی است، چرا که فیلم به طور ناخودآگاه گوشزد میکند گذشتهای که شخصیتها آرزو دارند از دستش خلاص شوند، درست در لحظههایی که خیال میکنند این اتفاق افتاده، بیش از پیش آزارشان میدهد و مثل روحی مزاحم تسخیرشان میکند.
سرم کوچک کننده منافذ باز نیپ اند فب همانا ب سرنوشت پست قبل دچار نشه Megaglo hilighter که تقریبا نمیشه بهش گفت هایلایتر و مث پودرفیکسیه ک یکم شاینم دارهخانم دلووی در ۱۹۲۳، پنج سال بعد از آنفولانزای همهگیر جهانی که بین پنجاه تا صد میلیون نفر را کشت، نوشته شده است. کلاریسا دلووی یکی از نجاتیافتگان است. در صفحه دوم کتاب یکی از همسایههای کلاریسا او را تماشا میکند و میبیند او «از زمان بیماریاش رنگ و رویاش سفید شده است.»، در پاراگراف بعدی ما میفهمیم که قلب او «به خاطر آنفولانزا… مبتلا شده است.» گرچه به آنفولانزای ۱۹۱۸ هرگز مستقیماً اشاره نمیشود، اما محقق ادبی الیزابت اوتکا در آخرین کتابش مدرنیسم ویروسی: پاندمی آنفولانزا و ادبیات بین دو جنگ بیان میکند که «هر ارجاعی به آنفولانزا در سال ۱۹۲۵، بهویژه آن نوعِ با عوارض بادوامتر، پاندمی را تداعی میکند.» مایهی کلیدی رمان، مثل به صدا درآمدن مداوم زنگها (تشبیه شده به «حلقههای سربی که در هوا حل میشوند») پاندمی را به ظریفترین شیوهها تداعی میکند. اوتکا مینویسد یکی از پدیدههایی که بیشتر از هر چیزی با کسانی که از آنفولانزای همهگیر، جان سالم به در برده بودند مرتبط است «صدای مداوم ناقوسی است که برای قربانیها نواخته شد.»
در ادامه صالح نجفی برای اثبات این که میتوان با اثر ادبی نیز فلسفید، به نمونههایی چون افلاطون ارجاع میدهد که «… در تمام بحثهای فلسفیاش از دو عنصری استفاده میکرد که ذاتاً نه برای فلسفه که برای شعر و دراما هستند.» و شکسپیر که «در کار او با تئاتر ایدهها مواجهیم، به این معنی که انگار شخصیتهایی که کنار هم میایستند تجسم افکاری هستند که باید در اوج دعوا و تعارض و تنش آنها را روی صحنه دید و تئاتر یعنی همین تنش ایدهها.» و بعد داستایوسکی که در آثارش آشکارا بین کاراکترها بحثهای فلسفی در جریان است. اما حتی رمانهای داستایوسکی آثار فلسفی نیستند، آنها کارهایی هستند دربارهی آدمهایی که دغدغههای فلسفی دارند (کدام آدم در لحظاتی از زندگیاش دغدغههای فلسفی ندارد و دربارهی معنی و مفهوم هستی نمیاندیشد؟)
باز هم اسم تجاری اولین محصول تبدیل به یه اسم خاص میشه _گابرینی من 5تا مدل هایلایتر دارم
ادبیات تمام تلاش خود را کرده تا ثابت کند دغدغهاش ذهن است و بدن لایه شیشهای سادهای است که روح از درون آن روشن و واضح به نظر میرسد و جز برای یک یا دو هیجان مثل میل یا طمع، خالی، ناچیز و ناموجود است. برعکس، خلاف آن کاملا درست است. بدن تمام روز و تمام شب در حال مداخله است و موجود زنده فقط میتواند به صفحه -کثیف یا شفاف- نگاه کند و نمیتواند حتی لحظهای مانند غلاف چاقو یا غلاف نخودفرنگی از بدن جدا شود.
پیج اگ سوالی دایرکت پرسیدین ک ندیدم اینجا بپرسین _اسنسبرخلاف آنفلوانزا، جنگ بزرگ در خانم دلووی در شخصیت سپتیموس اسمیت، جانباز جنگی که از توهم رنج میبرد و در نهایت با پرت کردن خود از پنجره خودکشی میکند آشکارا ظاهر شده است. اکثر منتقدان، سپتیموس را یک بیمار با اختلال استرس پس از سانحه میدانند، آنچه در آن زمان به عنوان «شوک بمباران» (اختلال روانی ناشی از طولانی مدت قرار گرفتن در معرض جنگ و بهویژه بمباران) شناخته میشد و داستان او را به عنوان نظر وولف در مورد شکست جامعه انگلیس در پشت سر گذاشتن وحشت طولانی جنگ قلمداد میکنند. اما اوتکا استدلال میکند که علائم او (هذیان و توهم) که به عنوان «علت بیثباتی کوتاه مدت و طولانی مدت ذهنی» شناخته میشد با آنفولانزا نیز همخوانی دارد. «او به سادگی ممکن بود از ترکیبی از هر دو رنج ببرد: سربازان در طول اپیدمی ۱۹۱۸ به میزان بسیار زیادی آلوده شدند. گذشته از اتیولوژی ادبی، این ایده که فداکاری تراژیک سپتیموس، رنج «بیمعنایی» کلاریسا را بازتاب میدهد، کمک کرده که اوج تا حدی گیجکننده رمان معنی پیدا کند. اوجی که در آن کلاریسا از مرگ سپتیموس درس میگیرد و به فکر فرو میرود، «این مصیبت کلاریسا بود، ننگ او بود» مصیبت جنگ و ننگ بیماری در رمان وولف بههم پیوند خوردهاند.
پست نئودرم و پاک کردم و ب موقع ترین حالت ممکن بذارمش ?????